loading...
قرآن و سنت
kh~sepahi بازدید : 788 پنجشنبه 26 تیر 1393 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

نویسنده: ابن الخلیل مولوی عبدالصمد غیاثی

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنهتدی لولا ان هدانا الله و الصلاة و السلام علی رسوله محمد و علی اله و اصحابه اجمعین. اما بعد : این زندگی نامه ی مختصری است از یكی از علمای ربانی و مخلص كه خداوند وی را تربیت نمود و رشد داد وبه سوی خود فرا خواند.

تولد و دوران كودكی

 در سال1320هجری قمری، در میان قوم سیاهانی در بلوچستان ایران شهرستان سراوان كوه سیاهان رودخانه دَرپَتِن در یك خانواده ی فقیر و دامدار طفلی به دنیا آمد، پدرش محمود وپدربزرگش حاجی عالی نام داشت. مادر و پدرش وی را دادمحمد نام نهادند، بعد از اینكه به سن درك و فهم رسید خود را خلیل الله نام گذاشت، این نشانی اینست كه از همان كودكی بر دین فطری كه توحید است قرار داشت و از قبر پرستی وبزرگ پرستی و ندای غیر الله متنفر بود. در آن زمان مردم از توحید و یكتا پرستی دور بودند و به شرك وبدعت و بزرگ پرستی مبتلا بودند ، بر قبور اولیاء رفته گوسفند ذبح می كردند و حاجت خود را ازآنها می طلبیدند. لیكن خداوند این شخصیت را از كودكی از اینگونه اعمال خلاف توحید نجات داد.

از دست دادن بینائی

در همان كودكی به مریضی چشمی مبتلا شد و خانواده اش بیابان نشین و بی سواد بودند از روی بی علمی و نادانی یك مواد سوزنده و از بین برنده را برای علاج داخل چشمانش می ریزند كه بر اثر آن چشم چپش و نصف چشم راستش فورا از بین می روند و بینائی خود را از دست می دهد.

تحصیلات ابتدائی در مدرسه دار العلوم زنگیان

بعد از آن پدرش او را جهت تحصیل علم دین و فرا گیری قرآن مجید به حوزه علمیه دار العلوم زنگیان آورد. بانی این مدرسه یكی از علماء به نام مولانا درمحمد رحمه الله است كه از زابل به اینجا هجرت كرده بود و بعد از چندین سال خدمت به این منطقه زمانی كه مولانا عبدالعزیز ساداتی رحمه الله از دار العلوم دیوبند فارغ شده و به وطن خود بازگشت مولانا درمحمد رحمه الله به شهر خود بازگشت و این مركز دینی به مولانا سید عبدالعزیز ساداتی رحمه الله تحویل داده شد. مولانا خلیل الله رحمه الله شرف شاگردی این عالم ربانی را نیز حاصل نمود و كتابهای ابتدائی را پیش مولانا ساداتی خواند

سفر به پاكستان جهت ادامه تحصیل

مولانا جهت ادامه تحصیل به كشور پاكستان سفر نمود، چون در آنزمان وسایل نقلیه امروزی نبودند، مردم با الاغ و شتر مسافرت می كردند، خودش می فرمود: من و برادر كوچكترم عبدالله از اینجا حركت كردیم ، من كرایه كمی كه برای همین سفر كم كم جمع آوری كرده بودم همراه داشتم، شخصی را با ألاغش كرایه كردیم تا به پنجگور رسیدیم، از آنجا برادرم  مرا تنها گذاشت، از همانجا برگشت و به ابوظبی رفت و من به كراچی رفتم. ناگفته نماند كه برادرش عبدالله رحمه الله در شارجه مقیم شد و همانجا این دار فانی را وداع گفت، و در طول این مدت به زادگاهش بازنگشت. هم اكنون فرزندانش نیز آنجا ساكن هستند و هیچگونه شناختی و ارتباطی با عموزادگان شان در ایران ندارند.

حوزه علمیه دارالعلوم كراچی

مولانا در دارالعلوم كراچی ثبت نام كرده و تحصیلات خود را در آنجا از ابتدا شروع نمود. مهمترین اساتیدی كه از آنها استفاده نمود، عبارتند از: 1- فقیه العصر مفتی رشید احمد لدیانوی رحمه الله 2- مولانا شمس الحق رحمه الله 3- مولانا سبحان محمود رحمه الله 4- شیخ الحدیث مولانا سلیم الله خان مدّ ظله. در آن زمان بانی دارالعلوم كراچی مفتی اعظم پاكستان مفتی محمد شفیع رحمه الله در قید حیات بودند. مولانا تا مدت هفت سال در این حوزه علمیه اقامت نمود و در این مدت فقط یك بار جهت دیدار بینی به وطن آمده اند.

شركت در دوره تجوید و قرائت قرآن مجید

در دوران تعطیلی مدارس در دو ماه شعبان و رمضان مولانا بیكار نمی نشست و در دوره هائی كه در این ایام برگزار می شد شركت می نمود، چنانكه در چهار دوره قرائت قرآن مجید به طور كامل شركت نمود و این دوره را كامل فراگرفت و قرآن مجید را با صوت زیبایش چنان می خواند كه هر شنونده ای را به خود جذب می كرد.

شركت در دوره ترجمه و تفسیر قرآن مجید

یكی از این دوره ها كه در ایام تعطیلی مدارس برگزار می شد دوره ترجمه و تفسیر كلام الله مجید بود، رئیس المفسرین شیخ حسین علی رحمه الله یكی از علمای برجسته دیوبند بنا بر استعداد خدا دادی اش به  روش خاصی قرآن مجید را در میان والی تدریس می كرد، كه بعد از وفاتش شاگرد رشید و زبده اش شیخ القرآن مولانا غلام الله خان رحمه الله تدریس قرآن را به همان روش در راولپندی ادامه داد و تفسیر جواهر القرآن را به رشته تحریر درآورد، كه شامل نكات تفسیری استادش نیز می باشد، بعد از او شاگردش شیخ التفسیر مولانا عبدالغنی جاجروی رحمه الله جای او را خالی نگذاشت و در رحیم یارخان پاكستان یك مركز دینی بنا نهاد و دوره تفسیر قرآن مجید را نیز دایر نمود مولانا خلیل الله رحمه الله موفق شد یك دوره تفسیر قرآن را اینجا پیش این مفسر بزرگ وعالم درویش وتارك دنیا، بخواند و شرف شاگردی شیخ التفسیر مولانا جاجروی را حاصل نماید. ناگفته نماند كه در آنزمان مولانا عبدالله درخواستی رحمه الله نیز در قید حیات بود و او هم دراین مدت قرآن مجید را با روش خاص خودش تفسیر می كرد و جناب مولانا رحمه الله می فرمود: من فقط چند روزی در درس مولانا درخواستی شركت كردم و چون رفیقانم پیش مولانا جاجروی رحمه الله بودند آنجا رفتم.

دوره حدیث

قبلا گفتم كه در سن كوچكی یك چشم مولانا كلاً بینائی اش را از دست داده بود و فقط نصف چشم دوم باقی مانده بود كه تمام دوره های تحصیلی را با همین نصف چشم می خواند و خداوند آنرا چنان تیز و پر نور گردانیده بود كه می گفت: من در شبهای مهتابی زیر مهتاب كتاب مطالعه می كردم. بر اثر فشار زیاد كه بر چشمش می آمد در دوره موقوف علیه (یعنی سالی كه كتاب مشكاة المصابیح را می خواند) دانه ای در چشمش بیرون آمد كه سبب شد چشمش ضعیف شود تا جائی كه نمی توانست كتاب بخواند لذا با مشوره اساتید به وطن بازگشت و تا زمانیكه در قید حیات بود همیشه افسوس می خورد كه نتوانستم دوره حدیث را بخوانم .

بازگشت به وطن

بعد از بازگشت به وطن خویش ازدواج نمود و روستای آسپیچ را برای اقامت برگزید. روستای آسپیچ در پنج كیلومتری شهرستان سراوان واقع است و فاصله چندانی از محل سكونت آباء وأجدادش ندارد. چون قبل از رفتن برای تحصیل شناسنامه نگرفته بود جهت گرفتن شناسنامه اقدام نمود و بعد از چند مدت و طی نمودن مراحلی و برطرف شدن موانعی كه برخی ایجاد نموده بودند صاحب شناسنامه شد، البته این مخالفتها اثر منفی خویش را اینطور ظاهر نمود، كه مسئول ثبت احوال فامیلش را «غیاثی» گذاشت، گرچه نام خانوادگی خوبی است، لیكن از فامیل اصلی كه سیاهانی است جداست.

تدریس در دارالعلوم زنگیان

چند سالی در حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان به تدریس قرآن مجید و كتابهای دیگر مشغول شد و بعد به علت ضعیف بودن بینائی مدرسه را ترك نمود.

امامت مسجد و تبلیغ

مولانا به علت كم بینائی نتوانست تدریس را ادامه دهد لذا به امامت مسجد محله اكتفا نمود، وبرای بیان و تبلیغ به اطراف هم میرفت، خداوند به او صدای خوش و نغمه ی داوودی عطا نموده بود. با ابیاتی كه در مدح پیغمبر صلی الله علیه و سلم می خواند مردم را به وجد می آورد و در زمان خود یكی از واعظان و مبلغان بود.

ابتلاء و امتحان

خداوند این بندة ضعیف و عاجز خویش را مورد امتحان و آزمایش قرار داد، در سال 1366 هجری شمسی كه هنوز امامت مسجد را به عهده داشت، و من هم در این سال در حوزه علمیه دار العلوم زاهدان در دوره دوم سطح مشغول تحصیل بودم، بطور كامل بینائی خویش را از دست داد و از این سال به بعد مصائب و مشكلات به صورتهای گوناگون بر وی سرازیر شدند. لذا مولانا با ازدست دادن بینائی خود بسیار ناراحت و پریشان شد، چون شب و روز برایش یكسان شد، لیكن با این حال صبر می كرد و نماز را پنج وقت در مسجد می خواند. خداوند خواست وی را مشمول بشارتی بگرداند كه حضرت انس رضی الله عنه از آنحضرت صلی الله علیه و سلم روایت می كند كه خداوند فرمود: «مَنْ أَذْهَبْتُ كَرِیمَتَیْهِ ثُمَّ صَبَرَ وَاحْتَسَبَ كَانَ ثَوَابُهُ الْجَنَّةَ» (مسند أحمد) . كسی كه من دو چشمش را از او گرفتم و باز هم صبر كرد و نیت طلب ثواب را نمود، پاداش او جنت است. علاوه بر آن تكالیف و امراض جسمانی زیادی را متحمل شد.

غم شهادت فرزند

خداوند یك امتحانی سخت بر این بنده ضعیف كه خود را خلیل الله (دوست خدا) نامیده بود، آورد و او را به داغ جدائی فرزندش به نام عبدالمجید غیاثی مبتلا نمود. شهید عبدالمجید غیاثی طالب العلم بود و 23 سال سن داشت، در حوزه ی علمیه عین العلوم گشت در دوره دوم سطح مشغول به تحصیل علوم دینی بود. روز جمعه یكم ماه رجب سال 1424هجری قمری بود به قصد رفتن به مدرسه از منزل خارج شد ودیگر برنگشت، نرسیده به شهر گشت، بر اثر واژگون شدن اتومبیل به لقای الهی پیوست و برای همیشه در راه خدا تشكیل شد. چنانكه از انس رضی الله عنه روایت است كه رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «مَنْ خَرَجَ فِی طَلَبِ الْعِلْمِ كَانَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى یَرْجِعَ» كسی كه برای طلب علم خارج شود، در راه خداست تا زمانیكه برگردد (سنن الترمذی). و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: ” مَنْ مَاتَ فِی سَبِیلِ اللهِ، أَوْ قُتِلَ، فَهُوَ فِی الْجَنَةِ” (شرح مشكل الآثار). كسی كه در راه خدا بمیرد یا كشته شود او در بهشت است.

شوق عبادت

مولانا زیاد شوق عبادت داشت از عبادتهای نفلی كه همیشه پایبند بود: (1)- نماز تهجد: بنابر فرموده ی خودش كه می فرمود: من از زمانیكه به سن بلوغ رسیدم همیشه نماز تهجد می خواندم، اینطور نبوده كه تهجد من برای شبهای متوالی قضا شود. (2)– نماز اشراق: عادت همیشگی اش بود كه بعد از نماز صبح تا بالا آمدن خورشید در مسجد می نشست و به تلاوت قرآن مشغول بود و بعد از خواندن نماز اشراق به خانه می آمد. (3)– نماز چاشت: بر خواندن نماز چاشت نیز پای بند بود حتی اگر در این وقت خانه نبود و برای انجام كاری بازار می رفت برای خواندن نماز چاشت به مسجد تشریف می برد. (4)– اعتكاف نفلی: نشستن در مسجد به نیت اعتكاف بعد از نماز مغرب تا نماز عشاء كار همیشگی اش بود و بعد از اینكه كاملا نابینا شد از عصر تا عشاء در مسجد می نشست. (5)- نوافل بعد از نماز مغرب: همیشه بعد از نماز مغرب دو ركعت سنت و شش ركعت نفل كه به نماز اوابین مشهوراند می خواند. (6)– تلاوت قرآن: با قرآن تعلق خاصی داشت و حافظ ده جزء از قرآن بود، در اوقاتی كه مسجد می نشست همیشه مشغول تلاوت قرآن بود، علاوه بر آن در اوقات فراغت نیز قرآن تلاوت می نمود. (7)– ذكر: ذكر نیز كار و مشغله ی همیشگی اش بود، حتی اگر با شخصی دیگر حرف می زد تسبیح در دست داشت و زبانش با یاد خدا تر بود.

سخاوت و مهمان نوازی

مولانا خیلی مهمان نواز بود و سخاوت داشت، هم در منزل قدیم و هم در منزل جدید مكان مستقلی را برای مهمانان و مسافران درست كرده بود كه جدا و دور از اتاقهای مسكونی خودش بود. در اوایل كه وسایل نقلیه امروزی كم بودند و مردم در منطقه ی ما بیشتر با الاغ و شتر كار می كردند، اقوام ما كه دامدار بودند از كوه هیزم برای فروش می آوردند و شب اینجا می ماندند و روز بعد دنبال كارشان می رفتند، مسافرخانه مولانا همیشه برای مهمانان باز بود.

مریضی و وفات

در آخر مولانا به مریضی قند خون و چربی خون مبتلا شد، كه بر اثر آن به مریضی قلبی دچار گردید، چندین سال به همین حالت زندگی كرد، تا جائی كه دیگر نمی توانست برای نمازهای پنجگانه به مسجد برود ولی با همین حال نماز جمعه را قضا نمی كرد و من با وسیلقه نقلیه ای كه داشتیم او را به مسجد جهت ادای نماز جمعه می بردم.

آخرین نماز جمعه

روز جمعه بود، طبق عادت همیشگی اش آمد و بامن حرف می زد، من هم نمی دانستم كه این آخرین روز همراهی ما است و چند ساعتی بیش برای فراق و جدائی باقی نمانده است، به من گفت زود آماده باش كه به مسجد می رویم، روز جمعه است وباید روزهای جمعه زود به مسجد برویم، من هم آمادگی جمعه را گرفتم و روانه ی مسجد شدیم، داخل مسجد رسیدیم، مفتی خالد دهواری حفظه الله امام جمعه ی محترم آسپیچ بالای منبربود و سخنرانی میكرد، ماهم سمت چپ مسجد نشسته بودیم و به سخنان خطیب گوش فرا می دادیم، ناگهان مولانا یك نفس عمیق وتند كشید طوری كه گویا می خواست به سمت جلو حركت كند وچیزی را بگیرد كه فوراً اعضای بدنش شل شدند و می خواست بیفتد، من فوراً او را گرفتم و سرش را بر زانویم گذاشتم، مولانا روحش پرواز كرده بود. ولی ما نمی دانستیم چه حالتی دارد چند نفر مولانا را داخل لحافی پیچیده و بلند كردند از مسجد بیرون آوردند، با ماشین سواری یكی از همشهریان تا بیمارستان رسیدیم، اما این فقط یك تسلی بود كه خود را تسلی می دادیم، روح مولانا همانجا كه خودش خواسته بود وهمیشه دعا می كرد پرواز كرده بود. مولانا همیشه دعا می كرد كه موتش در مسجد بیاید و از مرگهای ناگهانی كه به صورتهای گوناگون می آیند پناه می خواست، چون همیشه قلبش با مسجد بود و با نشستن در مسجد احساس آرامش می نمود،خداوند در همچنین مكان مقدسی او را موت داد. مولانا در تاریخ: 25/3/1386 هجری شمسی. مطابق با 29/جمادی الأولی/سال 1428 هجری قمری جان به جان آفرین تسلیم نمود و روز جمعه بعد از نماز مغرب در قبرستان آسپیچ شهرستان سراوان، به خاك سپرده شد. و این فضیلت نیز شامل حال پدر و پسر گردید كه پیغمبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من مات یوم الجمعة أو لیلة الجمعة أجیر من عذاب القبر وجاء یوم القیامة وعلیه طابع الشهداء» كسی كه روز جمعه یا شب جمعه بمیرد از عذاب قبر پناه داده می شود و روز قیامت به حالتی می آید كه مهر شهیدان بر او قرار دارد. (أخرجه أبو نعیم فى الحلیة (3/155) . جمع الجوامع أو الجامع الكبیر للسیوطی – (1 / 24596) « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» [البقرة : 156]

نویسنده: ابن الخلیل مولوی عبدالصمد غیاثی

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
kh.sepahi [email protected]
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 67
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 19
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 491
  • باردید دیروز : 409
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,396
  • بازدید ماه : 2,529
  • بازدید سال : 19,059
  • بازدید کلی : 146,985