loading...
قرآن و سنت
kh~sepahi بازدید : 1105 شنبه 26 مهر 1393 نظرات (0)

مختصری اززندگی نامه حكيم امت اسلامی علامه اشرف‏علي تهانوي رحمه‏ الله

بصیراحمد مبصّر

پيش‌ورود:

از آنجائيكه همه مان ميدانيم دين مقدس اسلام از بدو وجودش حتي الآن با دو عنصر بسيار مهم رو به توسعه و پيشرفت بوده است، يكي كتاب‌الله و سنت و ديگري رجال‌الله، برخي‌ها بدين نظر اند كه مقصد از رجال‌الله تنها پيامآوران الهي اند و گروه ديگري معتقدند كه نه تنها پيامبران خدا بلكه، علماء، مجددين و نخبگان امت كه همواره در تكاپوي شناخت الهي و نشر دين او هستند نيز شامل اين گزينه مي‌شوند. لذا در اين شماره بر آن شدم تا گزيده‌اي از سيرة مصلح كبير، امام همام، و بهجة انام حكيم‌الامت و مجدد‌الملت مولانا اشرف علي تهانوي رحمه‎الله را كه خدمات و خیرخواهی ایشان فراتر از مرزها بوده و همه از فیض سخنان و نوشته‎هایشان بهره برده‎ایم؛ بطور مختصر به معرفي بگيرم.

نام، نسب و زادگاه

علامه اشرفعلي تهانوي فرزند عبدالحق بن حافظ فيض علي كه به حكيم الامت ملقباند در پنجم ربيع‌الثاني سال 1280 هجري‌قمري در تهانه بَهْوَنْ كه از شهرهاي مشهور مظفرنگر هند است روز چهارشنبه وقت طلوع فجر ديده به جهان گشود، نسب ایشان به خليفة راشد اسلام سيدنا عمر بن خطاب رضياللهعنه  ميرسد. خانوادهشان از نظر علم و فرهنگ در آن زمان معروف بودند، چون جد اعلايشان قاضي نصرالله خان در زمان حاکمیت امپراطور مغول «اورنگ زيب عالمگير» منصب قضاوت را به عهده داشت، پدرش از بزرگان و اشخاص صاحب نام و معروف منطقه تهانه بهون بود و جد مادري‌اش فاضل و عالم زبردستی در كلام فارسي به شمار ميرفت.

شيخ تهانوی در پنج سالگي از دامان پرمهر مادر محروم گشت و كاملاً تحت تربيت و پرورش پدر بزرگوارش قرار گرفت، او در فضاي كاملا ديني و خانوادة مملو از عطوفت، مهرباني، ورع، صلاح و تقوا به بار آمد، آثار فطانت و نبوغش از همان آوان كودكي در او پيدا بود، بطوري كه در كسب علوم ديني به سرعت پيش ميرفت. در سيزده سالگي آخر شب را در راز و نياز با پروردگارش سپري مي‌گرد، او همواره مي‌گفت: شوق و رغبت تهجد آخر شب از بركت استاد ابتدائيم مولانا فتح محمد رحمهالله  نصيبم شد. در فضای اجتماعي همه او را دوست مي‌داشت و با او صميمانه برخورد مي‌نمودند، در حسن وعظ و خطابه از همان كودكي مشهور بود و در ميان اقارب و نزديكانش با انجام اعمال نيك، ادب و رفتار دستنشان همه گرديده بود.

در فراگيري علم و كسب تزكيه

علامه اشرفعلي تهانوی علوم متداول ابتدائي را با حفظ قرآنكريم در قرية «آخون‌جي» كه در ولسوالي «ميرت» قرار داشت آغاز نمود، استاد حفظش حافظ حسين‌علي رحمه الله  بود و كتب ابتدائي فارسي و ديگر علوم رايج را در شهر ميرت و كتب متوسطه‌اش را نزد استاد فتح محمد تهانوي رحمه‎الله و قواعد زبان عربي (صرف و نحو) را نزد مامايش شيخ «واجد علي» كه از ماهرين در زبان و ادبيات فارسي بود فراگرفت.

ورود به دارالعلوم ديوبند

امام تهانوي در ماه ذي‌القعدة سال 1295 براي كسب علوم به دارالعلوم ديوبند رحل أقامت گزيد و پنج سال متوالي در آنجا مشغول تحصيل علوم عربي، ادبي و ديگر علوم عقلي و نقلي شد، او در نزد علماي بزرگي همچون، مولانا محمد يعقوب صاحب، شيخ الهند محمودالحسن ديوبند، مولانا سيداحمد، مولانا عبدالعلي، ملا محمود و... رحمهم‏الله، زانوي تلمذ زده و مدت زيادي كسب فيض نمود. چون بي‏حد تيز هوش و كوشا بود، به زودي مورد توجه خاص و عام قرار گرفت و بالاخره در سال 1301 از دارالعلوم دیوبند فارغ‌التحصيل گرديد، و در تمام علوم و فنون مهارت خاصي حاصل نمود، در فن مناظره، قرائت، تحرير، و تقرير استاد كامل بود.

شيخ با وجود تعلم و تحصيل علم سخت در فكر تزكيه نفس و معنويتش بود و همواره با اداي نوافل در اوقات درسي و مصاحبت با اساتيد و بزرگان تزكيه كسب مي‌نمود، علامه محمد تقي عثماني حفظ‌الله از درايت شيخ در دارالعلوم ديوبند چنين مي‌‌گويد: «امام تهانوي رحمه‏الله در دارالعلوم ديوبند مشغول تحصيل علم و خدمت اساتيد و مشايخش بود و شقلي ديگر غير از اين اختيار ننموده بود، بطوري كه اقارب زيادي از او ساکن قریه ديوبند بودند و همواره او را دعوت مي‌كردند، اما او هميشه عذرش را پيش مي‌كرد و به آنها چنين مي‌فهماند كه درين شهر فقط بخاطر فراگيري علم آمده است طوريكه تا 5 سال با آنها ارتباط نگرفت تا بالاخره دوران تحصيلش به پايان رسيد».

تعليم پس تعلم

پس از تحصيل و فراغت از علوم و فنون مختلفه جهت تدريس در مدرسة «فيض عام» شهر كانپور دعوت شد و در مدت كوتاهي با علم و فضل خود در ميان تمام استادان آن حوزه شهرت يافت و در ضمن تعليم، به ايراد مواعظ، تصنيفات، و افتاء در خدمت مردم مشغول بود و همة مردم كانپور را مشتاق و شيفتة خود ساخت، بعد از مدتي كوتاه به خاطر اصرار بيش از حد مردم مسجد جامع محله به آنجا امام شد و به تدريس پرداخت و در آنجا مدرسه‏ای به نام «جامع‌العلوم» تأسيس نمود و تا چهارده سال در آنجا تدريس مي‌کرد.

شيوة تدريس

حكيم‌الامت رحمه‏الله روش خيلي منظم و برنامهريزي شده‏ای در نحوة تدريس داشت:

1ـ در مطالعه مي‌كوشيد درس را به ساده‌ترين روش آماده كرده و به طلاب بفهماند؛

2ـ درسهاي بسيار مشكل و پيچيده را با بياني ساده چنان توضيح مي‏داد كه عموم طلبه درك مي‌كردند و اختتاش و دشواري در درس پيش نمي‌آمد؛

3ـ هنگام تدريس بيش از حد درس را توضيح نميداد؛

4ـ با جلسات مناظره و هفتگي طلاب هم اختلاف نظر داشت كه چنين برنامه در درس اثر مي‌گذارد؛

و هميشه مي‌فرمود: «اگر طلاب به سه چيز كاملا توجه كنند به آنها استعداد علمي حاصل مي‌گردد:

الف: مطالعه قبل از درس؛ ب: بدون فهم درس استاد جلو نرود؛ ج: درس گرفته از استاد حتما تكرار و مذاكره نمايد؛ د: كسي كه به علت عدم شوق و علاقه معقولات را نخواند از سند محروم نگردد.

حيات اجتماعي

زندگي اجتماعي شيخ اشرفعلي رحمه‎الله نمونۀ شگفتي از تواضع و بردباري سلف بود و هركس با ايشان معاشرت مي‌كرد و يا اينكه او را در سفري همراهي مي‌نمود اين همه ويژگي‏ها و خصايص نيك انساني را به خوبي در او مشاهده مي‌كرد. ايشان عادت داشتند هرگاه نياز پيدا مي‌شد تا با كسي صحبت كند و يا او را به چيزي فرمايش دهد، هرگز از او درخواست نمي‌كرد بلكه خودش نزد او مي‌رفت، فرقي نداشت كه آن شخص شاگرد او بود يا مريد و يا از كوچكان و خويشان وي.

در اوقات فردي اكثرا به مطالعه و تحقيق بسر مي‌برد بطوري كه اين امر در مواعظ، مناظرات و مؤلفات شيخ به وضاحت به نظر مي‌رسد. هميشه به فكر اصلاح امت بود و جلسات اصلاحي، زيادي در خانقاه امداديه براي تزكيه و اصلاح مردم برگزار مي‌نمود، و هزاران شخص از بركت صحبت ايشان به درجات عالي ولي‌الله رسيدند.

شيخ عزيزالحسن رحمه الله  كه معروفترين مريدان و مخلصان علامه تهانوي است مي‌گويد:

«هركس او را به ديدة عدل و انصاف مي‌ديد برايش چون آفتاب در نيمه روز واضح و روشن مي‌شد كه شيخ بهرة وافري از رقت، نرمي، گذشت و بردباري دارد كه كمتر در ديگران به چشم مي‌خورد.

باوجود اينكه دوبار ازدواج كردند ليكه حق هر دو خانواد را بطور مساوي رعايت مي‌كردند و هر دو اهلیه از شيخ راضي و خوشحال بودن.

شمايل جسمي و زيبایي‌هاي خلاقي

علامه اشرفعلي رحمه‎الله چهرة نوراني‏ای داشت، و آراسته به نور پيري بود، سفيدروي و مايل به سرخي و داراي قامتي ميانه، لباس زيبا بدون اسراف و خودآرايي مي‌پوشيد، شيرين سخن، و نرم‌خو بود، مزاح مي‌كردند اما با وقار و متانت و آرامش و هيبت، مسائل زيادي حفظ داشت، از ابيات جالب استشهاد مي‌كرد و در اكثر مواعظ و سخنراني‏هایش از اشعار مولانا جلال‌الدين محمد بلخي رحمه‎الله استفاده مي‌كرد. كم‌گوي، خموش بود و خلوت و تنهائي را دوست داشت. زندگي شيخ توأم با زهد، عفت، قناعت و استغنا از مال مردم بود، عادت داشت كه هدايا و طرايف واليان، و امراء را نمي‌پذيرفت و آنها را براي خود جایز نمي‌دانست و از اموال بيت‌المال و حق عموم مردم تلقي مي‌كرد. اما هديه‏هاي مردم عامه را با شرايط خاصي كه داشت قبول مي‌كرد.

حضرت شيخ انحصار فكري، تعصب مذهبي، نداشت بلكه بلکه سعۀ صدر داشت و شايد از همين سبب بود كهمه او را دوست داشتند و با او محبت مي‌ورزيدند. محبت وافري با سنت و نفرت زياد از بدعت داشت، لذا محبت سنت و اهل آن در قلبش منقوش بود و نفرت از مبتدعين در قلبش ريشه دوانده بود.

خصايص و ويژگي هاي بارزه‌اش:

1ـ حافظه قوي و نادر؛

2ـ ذكاوت و تيزهوشي عجيب؛

3ـ ادارة وقت و برنامه‏ريزي جالب؛

4ـ محبت سنت و نفرت از بدعت؛

5ـ مذهب فقهي و ميانه‌روي در مسائل؛

6ـ حلم و تواضع؛

7ـ اهتمام زياد به اصلاح امت؛

8ـ استغنای نفس و...

در اخير از بارگاه خداوند منان مي‌طلبيم تا روح اين رادمردان را شاد و ايشان را مشمول رحمت بي پايان خود بگرداند، و ما را نيز توفيق تأسي از اين بزرگان عنايت فرمايد.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
kh.sepahi [email protected]
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 67
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 34
  • آی پی دیروز : 25
  • بازدید امروز : 133
  • باردید دیروز : 409
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,038
  • بازدید ماه : 2,171
  • بازدید سال : 18,701
  • بازدید کلی : 146,627